گزارش خطا در معنی کلمه 'blunt'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: رك‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بی نوک

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دارای‌ لبه‌ ضخیم‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: كند كردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بی‌ پرده‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بی تعارف

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: بی پرده

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: کند کردن

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: بی‌ نوك‌

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: كند

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. dull: He tried to cut with a blunt knife. verb make less effective: We blunted their attempt to divide us.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :