گزارش خطا در معنی کلمه 'blur'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: نامشخص بنظر آمدن

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: لک کردن

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تیرگی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: لكه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: تیرگی

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: تیره‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: منظ‌ره‌ مه‌ الود

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: لك‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun hazy in memory: The events were a blur to me. verb indistinct, obscure: The mud caused my vision to be blurred.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. dim, faint, pale The object was a dim blur in the moonlight. PREP. ~ of a blur of colours and patterns PHRASES be all a (bit of a) blur/just a blur I can't remember that day very well. It's all a bit of a blur.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :