گزارش خطا در معنی کلمه 'bog'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: لجن‌ زار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: گنداب‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: درباتلاق‌ فرورفتن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: درباتلاق فرورفتن

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: سیاه‌ اب‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: سیاه آب

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: باتلاق‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: لجن زار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. vast | stagnant, swampy | peat VERB + BOG sink into The more she struggled the deeper she sank into the bog. PREP. in a/the ~ He found himself in a vast stagnant bog. | through a/the ~ walking through a bog

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :