گزارش خطا در معنی کلمه 'void'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: عاری‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: باط‌ل‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بی‌ اعتبار

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: پوچ‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بی‌اثركردن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: تهی

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: تهی‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: باط‌ل‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: خالی‌

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: باطل

شبکه مترجمین ایران

11 عمومی:: عاری‌از

شبکه مترجمین ایران

12 عمومی:: بلاتصدی‌

شبکه مترجمین ایران

13 :: فضای خالی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. empty: He was void of understanding.

Simple Definitions

2 general:: see NULL AND VOID.

American Heritage Idioms

3 general::   adj. VERBS be | become | make sth, render sth an impediment which rendered the marriage void | declare sth PHRASES null and void The election was declared null and void.

Oxford Collocations Dictionary

4 general:: adj. cancelled: His permit is now void.

Simple Definitions

5 general::   noun ADJ. great, massive | aching | black VERB + VOID leave | fill It seemed that nothing could fill the aching black void left by Rachel's death.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :