گزارش خطا در معنی کلمه 'voucher'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: هزینه‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سند

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: گواه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دستاویز

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ضامن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: شاهد

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: مدرك‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: دفتر اسناد هزینه

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: تضمین‌ كننده‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. credit | discount, money-off | gift, sales, shopping | luncheon | travel | accommodation, hotel | fuel, petrol VERB + VOUCHER give sb, issue (sb with) The company issues travel vouchers to all managers. | get, receive I got a credit voucher for £30. | redeem, spend, use VOUCHER + VERB entitle sb to sth a voucher entitling you to a half-price meal | be worth sth a voucher worth £100 | be redeemable a 50p money-off voucher redeemable against any future purchase of the product PREP. ~ for a voucher for children's glasses

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :