گزارش خطا در معنی کلمه 'wallet'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: کیف پول

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كیف‌ پول‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: كیف‌ جیبی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun billfold: His money was in his wallet.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. bulging, fat, stuffed He pulled a £10 note out of his fat wallet. a wallet stuffed with fifty-pound notes VERB + WALLET get out, pull out, take out | put away PREP. in a/the ~ He carried a photo of his children in his wallet.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :