گزارش خطا در معنی کلمه 'warehouse'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: (ware room)انبار كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: انبار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: انبار گمرك‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مخزن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. 30,000 sq ft, etc. | bonded The whisky was taken to bonded warehouses at Port Dundee. | distribution, retail, wholesale | furniture, goods, grain, whisky, etc. | abandoned, derelict, disused | dockside, riverside VERB + WAREHOUSE burn down WAREHOUSE + VERB burn down WAREHOUSE + NOUN foreman, manager, staff, worker He's a warehouse foreman for a removals firm.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun storehouse: The goods were in the warehouse.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :