گزارش خطا در معنی کلمه 'washing'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: شستشو

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: رخت‌ شستنی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: غسل‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   noun cleaning sth with water ADJ. frequent shampoo for frequent washing | hand I have quite a bit of hand washing to do. VERB + WASHING do WASHING + NOUN powder clothes ADJ. dirty QUANT. line A line of washing fluttered in the breeze. | pile piles of dirty washing VERB + WASHING hang out, put out Have you got any pegs so I can hang the washing out? WASHING + NOUN line

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :