گزارش خطا در معنی کلمه 'weariness'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ماندگی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بیزاری‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خستگی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ستوه

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. great | sheer, utter | war VERB + WEARINESS succumb to She succumbed to weariness and went to bed. WEARINESS + VERB overtake sb, overwhelm sb PREP. … with ~ I had slept badly and felt numb with weariness. | in ~ His eyes were half closing in weariness. | ~ in He detected a note of weariness in her voice.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :