گزارش خطا در معنی کلمه 'weighted'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: دارای‌ وزن‌ زیادز

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: وزن دار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سنگین‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem ADV. equally The exam consists of six equally weighted questions. | heavily | unfairly PREP. against This new legislation is unfairly weighted against the small farmer. | in favour of The course is heavily weighted in favour of engineering. | towards measures that are weighted towards small investors

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :