گزارش خطا در معنی کلمه 'well being'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تندرستی

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: رفاه و آسایش

شبکه مترجمین ایران

3 روان شناسی و مشاوره:: به‌زیستی

واژگان شبکه مترجمین ایران

4 علوم اجتماعی و جامعه شناسی:: بهزیستی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. general | emotional, mental, physical, psychological, social, spiritual | human, personal | economic, financial, material VERB + WELL-BEING contribute to, ensure, foster, promote A better water supply would contribute dramatically to the villagers' well-being. | threaten PHRASES health and well-being, a sense of well-being She was filled with a sense of well-being.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :