گزارش خطا در معنی کلمه 'wheat'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: گندم

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: (گ‌ش‌) گندم‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. ripe | cracked, whole | durum | spring, winter QUANT. ear, grain | bag, sack, sheaf | field VERB + WHEAT grow | sow | cut, harvest | thresh | grind | eat WHEAT + VERB grow WHEAT + NOUN harvest | field | flour, germ

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun a cereal grain: Wheat is an important grain.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :