گزارش خطا در معنی کلمه 'استیضاح کردن استیضاح'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: (transitive form: to, ~ing; to have, having+pp) (intransitive or passive form : استيضاح شدن - be, to be, being, having been, to have been+pp) • impeach, ~ing, ~ment • interpellate, -ing, interpellation

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :