گزارش خطا در معنی کلمه 'cardboard'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مقوای‌ نازك‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مقوا

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. thick | thin | stiff | corrugated QUANT. piece, sheet a sheet of stiff black cardboard VERB + CARDBOARD be made from/(out) of, make sth from/out of | cut CARDBOARD + NOUN box, carton, tube | cut-out There was a life-size cardboard cut-out of Elvis Presley in the shop window.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :