گزارش خطا در معنی کلمه 'دفن کردن ـ دفن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: bury, burying, burial • entomb, ~ing, ~ment • inter, ~ring, ~ment <[the duties of an executor are: - 1. to bury the deceased in a manner suitable to the estate which he leaves behind him … JBS>

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :