گزارش خطا در معنی کلمه 'عضو'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 computer:: organ

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 general:: member

transnet.ir

3 Law:: member : a body part or organ: as a. limb b. penis c. any body part or part thereof

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: member (eg of a club, library, society, professional or other association)

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: a (regular or contractual) government employee

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

6 Law:: subscriber (to a treaty, convention, agreement, pact, etc.)

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :