گزارش خطا در معنی کلمه 'کارساز'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: promoter

transnet.ir

2 general:: fixer

transnet.ir

3 Law:: wise in the management of affairs

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: (of remedies, strategies, devices, policies, solutions) efficient; working; potent ■ n

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: helper; assistant; aide (non-offensive equivalent for كارچاق‌كن )

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

6 Law:: able finder of remedies to troubles or troublesome situations

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

7 Law:: agent; representative; steward

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

8 Law:: (at justice departments and courthouses) a petty officer well below a lawyer or solicitor with only rudimentary knowledge of legal procedure that helps people in their litigation

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :