گزارش خطا در معنی کلمه 'گزارشگر'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: reporter

transnet.ir

2 Law:: reporter; news-reporter; correspondent; press agent; newscaster; newsman; newsperson; newswoman

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

3 Law:: گزارش دهنده and گزارش‌كننده which see above

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :