گزارش خطا در معنی کلمه 'مقاومت ـ مقاومت کردن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: vt, vi, n resist, ~ing, ~ance (1) (they resisted his attempts to change thingst : oppose, fight against, refuse to accept, object to, defy, set one’s face against, kick against (2) (I resisted the urge to retortI : refrain from, abstain from, forbear from, desist from, not give in to, restrain oneself from, stop oneself from

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :