گزارش خطا در معنی کلمه 'مقرر شدن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: vi, intransitive or passive infinitive form of مقرر كردن (be, to be, being, having been, to have been + pp) which see below – be laid down (the Court of Appeal (Civil Division) … is bound by its own previous decisions … although it was laid down that the court may depart from its previous decisions under certain circumstances … - W. J. Brownn

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :