گزارش خطا در معنی کلمه 'مقرر کردن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: lay down; prescribe (for citation see مقرر داشتن); ordain; provide

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

2 Law:: appoint; fix

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

3 Law:: arrange

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: resolve

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :