گزارش خطا در معنی کلمه 'منسوب'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: relative

transnet.ir

2 Law:: ■ adj (often followed by preposition به) having connection with; connected with; attributed to; reputed to be in connection with; related to ■ n, pl: منسوبين in which form it is often used – relative; kind; kindred; family member – see also منسوبين

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :