گزارش خطا در معنی کلمه 'منضم'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: (fem منضمه with the pl منضمات which see in the main entry below - see also its verbal forms منضم شدن and منضم كردن below /پيوسته، متصل، ضميمه، ضميمه‌شده/ – ■ adj attached; enclosed; annexed; supplementary ■ n a : thing annexed, for example to a building b : something annexed, attached, or appended to something else, eg an amendment to a law, an exhibit to a document, etc

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :