گزارش خطا در معنی کلمه 'مواظب'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: careful

transnet.ir

2 Law:: see below for its verbal form مواظب بودن – careful; watchful (the watchful eye of their mothert ● observant; alert; vigilant; attentive; awake; aware; heedful; sharp-eyed; eagle-eyed; hawk-eyed; on the lookout; on the qui vive; wary; cautious; careful; canny; chary (of sth, of doing sth)

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :