گزارش خطا در معنی کلمه 'وفات'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: death

transnet.ir

2 Law:: usu, though not exclusively, used with reference to imams, religious saints, and persons of station and dignity – death, demise, dying, passing, loss of life, end, quietus; formal decease – وفات يافتن fml, often used with reference to persons of station and dignity – die; decease; pass away, pass on

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :