گزارش خطا در معنی کلمه 'designate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تخصیص‌ دادن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: گماشتن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: معین‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: برگزیدن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: نامزد كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb specified, pointed out: He designated this man as his replacement.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. formally, officially The area has now been formally designated as a Site of Special Scientific Interest. | specially | clearly PREP. for These areas have been specially designated for children.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :