گزارش خطا در معنی کلمه 'elegance'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: براز

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سلیقه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: زیبایی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: لط‌افت‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: وقار

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: ظ‌رافت‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: ریزه‌كاری‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. great | classical | sartorial John has never been known for his sartorial elegance. QUANT. touch The ornamental ironwork lends a touch of elegance to the house. VERB + ELEGANCE display, have The building has great elegance and charm. | lack | add, give sth, lend sth The pillars give a classical elegance to the room.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :