گزارش خطا در معنی کلمه 'excess'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بی‌ اعتدالی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: زیادتی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: زاید

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: اضافه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: افراط‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: فزونی‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: زیادی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: see CARRY TOO FAR (TO EXCESS); IN EXCESS OF.

American Heritage Idioms

2 general::   noun large amount of sth ADJ. large PREP. in ~ The drug can be harmful if taken in excess. | in ~ of The vehicle had been travelling at speeds in excess of 90 miles per hour. | to ~ They never smoked or drank to excess. | ~ of a large excess of gas excesses: harmful actions ADJ. worst VERB + EXCESS avoid, curb | commit, perpetrate the worst excesses committed by the occupying army

Oxford Collocations Dictionary

3 general:: noun surplus: There is excess of rice in the U.S.A.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :