گزارش خطا در معنی کلمه 'lieutenant'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: رسدبان‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نایب‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: وكیل‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ناوبان‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: (نظ‌) ستوان‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun officer: The lieutenant led 50 men. noun assistant: His lieutenant will solve that.

Simple Definitions

2 general::   nounRANK

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :