گزارش خطا در معنی کلمه 'light headed'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: حواس‌ پرت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بی‌ فكر

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: گیج‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: (م‌م‌) سبك‌ سر

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, feel | become | make sb The wine had made him a little light-headed. ADV. very | a little, slightly | curiously She felt curiously light-headed.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :