گزارش خطا در معنی کلمه 'lime'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: عصاره‌ لیموترش‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: كشمشك‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سنگ‌ اهك‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: چسب‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: لیموترش‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: اهك‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. fresh QUANT. slice, wedge Serve the dish garnished with wedges of lime. VERB + LIME squeeze | slice | garnish sth with LIME + NOUN tree | juiceFRUIT

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun type of fruit: They put some lime in his drink.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :