گزارش خطا در معنی کلمه 'lined'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: قواره دار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. of skin VERBS be ADV. deeply, heavily Her deeply lined face was creased into a smile of clothes, etc. VERBS be ADV. fully The coat is fully lined. PREP. with The case was lined with black velvet.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :