گزارش خطا در معنی کلمه 'linger'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تاخیر كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دم‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: دیر رفتن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مردد بودن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: درنگ‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

6 تاریخ:: ماندن

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb tarry: We will linger a while in town.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. long | faintly The smell of lavender lingered faintly in the room. | still | on The feelings of hurt and resentment lingered on for years. PREP. on Her eyes lingered on the stranger's face. | over They stayed in the restaurant, lingering over coffee.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :