گزارش خطا در معنی کلمه 'lipstick'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مداد لب‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: رژ لب

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ماتیك‌ لب‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun lip coloring: Women put lipstick on their lips.

Simple Definitions

2 general::   noun QUANT. dab She put on a quick dab of lipstick and rushed out. VERB + LIPSTICK have on, wear | apply, put on | renew, touch up She touched up her lipstick in the mirror. | remove, take off, wipe off LIPSTICK + VERB smudge Her lipstick had smudged and she looked a real mess.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :