گزارش خطا در معنی کلمه 'literature'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ادبیات و داستان

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تحقیقات

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ادب‌ وهنر

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: نوشتجات‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: مط‌بوعات‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: ادبیات‌

شبکه مترجمین ایران

7 فلسفه:: متون

واژگان شبکه مترجمین ایران

8 :: ادبیات

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun written works of art ADJ. classical, contemporary, modern | great QUANT. piece, work VERB + LITERATURE read, study writing on a particular subject ADJ. extensive, voluminous | promotional, sales QUANT. body the growing body of literature on development issues PREP. ~ about I picked up some literature about pensions. | ~ on There's an extensive literature on the subject.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun books: I enjoy reading great literature. noun written material: We printed some literature about it.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :