گزارش خطا در معنی کلمه 'litter'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کشاورزی:: پوشال کف سالن

اصطلاحات پیشنهادی دکتر حسن مهربانی یگانه

2 عمومی:: تخت‌ روان‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: برانكار یا چاچوبی‌ كه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: محمل‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: كجاوه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun VERB + LITTER drop, leave Please do not leave litter after your picnic. | clean up, clear up, pick up LITTER + VERB be strewn Litter was strewn all over the field. LITTER + NOUN basket, bin | lout The local council has pledged to clamp down on litter louts on the beach.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun trash: There is litter in the street. verb clutter: Do not litter the highway.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :