گزارش خطا در معنی کلمه 'radioactivity'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: پرتو افشانی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: رادیو اكتیویته‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: تابش‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun QUANT. level The soil contains 30 times the acceptable level of radioactivity. VERB + RADIOACTIVITY discharge, produce, release | measure, monitor RADIOACTIVITY + VERB be present | escape, leak | contaminate sth The site was found to be contaminated by radioactivity. RADIOACTIVITY + NOUN levels

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :