گزارش خطا در معنی کلمه 'ransom'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: غرامت‌ جنگی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ازادی‌ كسی‌ یاچیزی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خونبها

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: فدیه‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: جزیه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: see KING'S RANSOM.

American Heritage Idioms

2 general::   noun VERB + RANSOM hold sb for/to, kidnap sb for She was kidnapped and held for ransom. (figurative) The company refused to be held to ransom by the union. | demand | pay RANSOM + NOUN demand, note | money, payment PREP. for ~ stealing cattle for ransom

Oxford Collocations Dictionary

3 general:: noun payment of money: You need to pay the ransom to free your son.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :