گزارش خطا در معنی کلمه 'birthmark'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خال مادرزاد

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خال‌ مادر زادی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: علامت‌ ماه‌ گرفتگی‌ بر بدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. large, small | disfiguring, unsightly | faint | purple, red VERB + BIRTHMARK have BIRTHMARK + VERB fade

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :