گزارش خطا در معنی کلمه 'bizarre'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خیالی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: غیر مانوس‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: وهمی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: ناشی‌ از هوس‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: غریب‌ وعجیب‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: غیر مانوس

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem, sound | become | find sth I found the whole situation very bizarre. ADV. most, truly, very He walked off in a most bizarre fashion. | quite, totally He made some totally bizarre comments. | increasingly | a little, pretty, rather, slightly, somewhat It's a pretty bizarre film.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. strikingly unconventional in appearance; odd: When we saw her she looked bizarre.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :