گزارش خطا در معنی کلمه 'slender'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ظ‌ریف‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: قلمی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سست‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: باریك‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ضعیف‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: كم‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: بلند وباریك‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. thin in an attractive way VERBS be, look ADV. very Those trousers make you look very slender. | quite | boyishly her boyishly slender figure small in amount/size VERBS be, seem | remain ADV. decidedly, very His musical achievements have been decidedly slender. | fairly, pretty, rather

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. thin: She was a slender young lady. adj. slight: You have a slender chance of success.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :