گزارش خطا در معنی کلمه 'blackmail'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: حق حساب

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تهدید کردن

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: رشوه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: باج‌ سبیل‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: باتهدید از كسی‌ چیزی‌ ط‌لبیدن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: تهدید

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: باج سبیل

شبکه مترجمین ایران

8 رمان و داستان:: باج‌گیری، باج خواهی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun extortion of money under threat of exposing facts: He tried to blackmail us about the incident.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. emotional, moral BLACKMAIL + NOUN threatCRIME (for verbs)

Oxford Collocations Dictionary

3 general::   verb ADV. virtually VERB + BLACKMAIL attempt to, try to PREP. into She says she was virtually blackmailed into giving up her claim to the property.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :