گزارش خطا در معنی کلمه 'blanket'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: باپتو ویا جل‌ پوشاندن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: پتو

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: روكش‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: پوشاندن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: جل‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: see SECURITY BLANKET; WET BLANKET.

American Heritage Idioms

2 general::   noun ADJ. heavy, thick | thin | warm | electric VERB + BLANKET cover sb with, wrap sb in | draw up, pull up She pulled the blanket up and went to sleep. | kick off, push off, throw off PREP. beneath/under a/the ~ They shivered under their thin blankets.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :