فارسی
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
10
عمومی::
آبدانک دار کردن
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
english
1
general::
noun water bubble on skin: The hike caused my foot to have a blister.
Simple Definitions
2
general::
verb ADV. badly Her feet were badly blistered.
Oxford Collocations Dictionary