گزارش خطا در معنی کلمه 'bloc'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: جعبه قرقره

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مانع ورادع

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: جعبه‌ قرقره‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: انسداد

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: اتحاد دو یاچند دسته‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: بنداوردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. large, solid, substantial A solid bloc of union members support the decision. | economic, military, trading | Communist, Eastern, Soviet Eastern bloc countries PREP. in/within a/the ~ There have been growing tensions within the trading bloc. PHRASES en bloc (= all together; all at the same time)

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :