گزارش خطا در معنی کلمه 'bloodshed'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: خونریزی

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سفک دماء

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خونریزی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: سفك‌ دماء

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. further | massive, widespread VERB + BLOODSHED cause, end in, lead to This election result could well lead to further bloodshed. | end, halt, stop | avoid, prevent

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :