گزارش خطا در معنی کلمه 'blueprint'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: نوعی‌ چاپ‌ عكاسی‌ كه‌ زمینه‌ ان‌ ابی‌ ونقش‌ ان‌ سفید است‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: برنامه کار

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. new | final | economic, personal VERB + BLUEPRINT have The government does not have a blueprint for reform. | create, develop, draw up | act as, form, provide, serve as The charter should serve as a blueprint for cooperation. PREP. for a blueprint for change

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :