دیکشنری
درمانگاه صحرایی
english
1
general
::
field hospital
واژگان شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
درمان علامتی
درمان فاصله بین دندان ها
درمان فراتشخیصی یکپارچه نگر
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
درمان ناپذیر
درمان نمودن
درمان های توانبخشی رباتیک
درمان های حیات بخش زندگی و پایدارکننده (احیا)
درمان های سرکوب کننده سیستم ایمنی
درمان وجودی
درمان کردن
درمان کمکی
درماندگی
درمانده
درمانگاه
درمانگاه صحرایی
درمانگاه عمومی
درمانگر
درمانگر همیشه یاد گیرنده
درمانور جلو افتادن
درمانکده
درمانی
درمحدوده
درمحل
درمحل کارخانه قیمت کالا
درمحلی
درمرحله اول
درمرکز قرار گرفتن
درمضیقه قرار دادن
درمعارضه
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید