egg shell

ɛg ʃɛl


فارسی

1 عمومی:: مانندپوست‌ تخم‌ مرغ‌، پوست‌ تخم‌، نازك‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code