گزارش خطا در معنی کلمه 'sunglasses'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: عینك‌ افتابی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. clip-on | wrap-around | mirror, mirrored, reflecting | designer QUANT. pair VERB + SUNGLASSES have on, wear | put on, take off | adjust SUNGLASSES + VERB be perched on sth, perch on sth Her sunglasses were perched on her head. PREP. behind your ~ She observed the goings-on from behind her mirrored sunglasses.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :